نوشته اند در گذشته شخصی در یک روستایی تصمیم گرفت الاغ خود را بفروشد. او به بازار رفت و شروع کرد به تعریف کردن از الاغش که مثلاً این الاغ خوراکش کم است و تواناییاش فراوان است قدرت زیادی دارد و بار زیادی حمل میکند و الاغ جوانی است و ... . او برای آنکه دیگران را تشویق به خرید کند به شکل مبالغه آمیزی از الاغش تعریف میکرد و آنقدر گفت و گفت که کمکم خودش نیز باورش شد که الاغش این تواناییهای فوق العاده را دارد و بعد با خود گفت که الاغی که تا این اندازه ارزشمند است چرا خودم آن را نخرم! و افسار الاغش را گرفت و به خانه برگشت.
حتماً شما هم این جمله را بارها و بارها شنیدهاید که خنده بر هر درد بیدرمان دواست و آنقدر اطرافیان ما این جمله را برایمان گفتهاند و شنیدهایم که کمکم باورمان شده است و اینطور گمان میکنیم که راستی چنین است. اما واقعیت این است که این جمله با همهی درستیهایی که دارد هرگز قابل تعمیم دادن نیست.
دقت کنید وقتی که میگوییم خنده بر «هر» درد بی درمان دواست این به این معناست که موضوع استثناء بردار نیست و هر دردی با خنده مداوا میشود.
اولاً همه خوب میدانیم که این که گفته میشود خنده دردها را درمان میکند منظور نفس خندیدن نیست، بلکه مقصود نگرش مثبت، آسان گرفتن و نگران نبودن است. یعنی در مواجه با مشکلات، سختیها و دشواریهای زندگی، خود را نبازید، آنچه پیش امده است را یک فاجعهی ناگوار تلقی نکنید، آن را سهل و آسان بگیرید و با لبخند و تبسم به آن نگاه کنید. مراقب باشید که مشکل شما را در تله نیندازد که دچار افسردگی و یأس شوید. خنده و شادبودن و نگرش مثبت شما به حل آن مسأله کمک می کند. همان که پیامبر عزیزمان فرمودهاند: زندگی را آسان بگیرید تا روزیتان زیاد شود و یکی از وجوه افزایش روزی همان حل مشکلات و مسایل است. بنابراین اگر شما دچار بحران مالی شدهاید، اگر ورشکست کردهاید، اگر با بحرانهای عاطفی مواجه شدهاید، اگر پزشکتان امکان بهبود بیماریتان را کم تشخیص داده است، اگر حل مشکلتان به تعویق افتاده است، اگر کسی را از دست دادهاید و اگر تحقق یک خواستهتان معطل شده است باید یقین داشته باشید که خنده بر این دردها دواست. حالت و چهرهی افراد شاد را به خود بگیرید و مانند کسی که یقین دارد اینها نیز به خیر و خوبی میگذرد به مشکلاتتان با تبسم و لبخند نگاه کنید.
اما بخش مهمی از دردها، دردهای اخلاقی و رفتاری است. مثلاً لجبازی، حسادت، حرص، کینهتوزی و زودرنجی، بدزبانی و بدگمانی به دیگران دردهای اخلاقی هستند که اتفاقاً از بقیهی مشکلات زندگی جدیتر و مهمتر است. در واقع به عنوان نمونه اگر کسی لجباز است و در عین حال ورشکست نیز شده است آنقدر که لجبازی یک فاجعه و مصیبت تلقی میشود ورشکستگی مالی او ناگوار نیست. از این جهت باید در مورد این دردهای اخلاقی بیشتر به فکر بود و برنامه و تدبیری محکم برای آن داشت. روشن است که خنده در این دردها هرگز درمانی نخواهد بود و اتفاقاً وخامت کار را بیشتر میکند. درمان این دردها یک تأسف جدی و پشیمانی عمیق است که حتی گاهی میتواند به اشک و گریهی ما منجر شود. یعنی من باید برای بدگمانیهای خود نسبت به دیگران و ذهنیت منفی خود گریه کنم که نمیتوانم انسانها را با عشق و قضاوت مثبت نگاه کنم. باید بابت گذشتهی خودم از خدا و همهی کائنات عذرخواهی کنم و سعی در اصلاح رفتارم داشته باشم. دقت کنید که اینجا سهل و آسان گرفتن به خود و نادیده گرفتن ضعفهای اخلاقی و رفتاری بسیار خطاست. به این موضوع از آن جهت اشاره داشتم که گاهی دیده میشود برخی از افراد با استناد به همین مطلب خنده بر هر درد بیدرمان دواست جدیتی برای اصلاح خود نداشته و حتی آن را به شوخی و خنده برگزار میکنند. به عنوان نمونه اگر من با بدزبانی خودم، تنش و درگیری و دعوایی در خانه ایجاد کردهام و اوضاع خانه را به هم ریختهام آیا باید بخندم و آیا خندهی من به حل مشکل من کمکی میکند؟
توجه داشته باشید که حتی همانجاها که گفتهاند خنده بر هر درد بیدرمان دواست این منافاتی با تلاش و تدبیر ندارد. یعنی اگرچه من گرفتاری مالی خود را نباید یک فاجعه بدانم و باید آن را یک موهبت و تجربه ی ارزشمند بدانم و به آن لبخند بزنم اما در عین حال باید تلاش کنم که با تدبیرهای صحیح و پیگیریهای فراوان آن مشکل را حل کنم و خدایی ناکرده باید مراقب بود این باور منجر به بیخیالی، بیتفاوتی و سستی من در حل مشکل نشود. بنابراین یادمان باشد که خنده بر «هر» درد بیدرمان دوا نیست.
سید مجتبی حورایی
نظرات شما عزیزان: